هر بار که تو چشمای معصوم دختر هفت ماهه ام نگاه میکنم آرامش وصف ناشدنی پیدا میکنم. حتی در بدترین حالت روحی هم که باشم این دختر کوچولوی مظلوم منه که آرومم میکنه. وقتی زُل میزنه تو چشمام و با نگاهش باهام حرف میزنه، دوست دارم ساعت ها تو چشمای قشنگش نگاه کنم و فارغ از تمام خستگی ها و دل گرفتگی هام لحظاتی رو با دخترم خوش باشم.
شنیده بودم نگاه به عالِم با تقوا عبادته. به نظرم نگاه کردن به کودکان معصوم هم عبادته. چون واقعا آرامش خاصی رو به ما منتقل می کنند. آدم یاد خدا میافته و خلقت بی نظیرش.
مادر که میشی دیگه مال خودت نیستی. دیگه خواب و خوراکت برای خودت نیست. برنامه ی زندگیت رو باید به ساعت بچه هات تنظیم کنی. خصوصا الان که خیلی کوچیک هستند و بیشتر از هر زمان دیگه ای برای انجام کوچکترین کارهاشون هم به من مادر نیاز دارند.
من که با مادر بودن خودم کلی عشق می کنم. خدا رو شکر میکنم دو تا دختر ناز بهم داده که بتونم براشون مادری کنم. هر چند میدونم نمیتونم حق مطلب را ادا کنم و خیلی جاها در حقشون ظلم کردم. اما بازم دلم خوشه به رحمت و بخشش خدا ... امیدوارم از سر تقصیرات من بگذره و کمکم کنه بتونم مادر خوبی برای بچه هام باشم.
مادر بودن نعمت قشنگیه که هر چی خدا رو بخاطرش شکر کنیم بازم کمه. امیدوارم هر کی آرزوی مادر شدن داره به حق این شبهای عزیز ماه مبارک رمضان همین امسال روزی و قسمتش بشه.
پ.ن: میدونم خیلی درهم و پراکنده نوشتم. شاید به این دلیل باشه که خیلی وقته قلم به دست نگرفتم و نوشتن یه جورایی از یادم رفته. شایدم بخاطر این باشه که نصف بیشتر حواسم پیش کوچولوهامه و نمیتونم روی این صفحه تمرکز کنم.
التماس دعا