دیروز ساعت 7 شب در یک کلینیک تخصصی، نوبت دکتر داشتم. منشی دکتر گفت پشت اتاق خانم دکتر منتظر بمانید و بیمار که بیرون آمد شما بروید داخل.
من هم به طبع فرمایش منشی، بعد از بیرون آمدن بیمار قبلی، وارد مطب دکتر شدم. ولی طبق معمول دیدم که سه چهار نفر بیمار دیگر داخل اتاق هستند. به همین دلیل از اتاق بیرون آمدم و پشت در منتظر ماندم تا آنها ویزیت شوند. همیشه با این موضوع مشکل داشتم که چرا دکترهای اینجا بیماران را تک به تک ویزیت نمی کنند و حتما باید موقع ویزیت یک بیمار، چند بیمار دیگر هم داخل اتاقش نشسته باشند و شاهد گفتگوی بین دکتر و بیمار باشند. مگر نه اینکه دکتر باید رازدار بیمار خود باشد. شاید بیمار حرف های خصوصی درباره ی بیماری اش داشته باشد، که نخواهد کسی جز دکتر آن را بشنود.
با وجودی که نوبت قبلی داشتم ولی نیم ساعت پشت در اتاق معطّل شدم. بیماران داخل اتاق یکی پس از دیگری ویزیت می شدند و می رفتند و من همچنان منتظر بودم. همین که نوبت به من رسید، سه نفر با برگه های جواب آزمایش و سونوگرافی که در دست داشتند بدون نوبت وارد اتاق دکتر شدند. وقتی با اعتراض من مواجه شدند گفتند که ما فقط یک دقیقه کارمان طول می کشد و جواب آزمایش آورده ایم. به همین دلیل مجدّدا از اتاق دکتر بیرون آمدم و پشت در منتظر ماندم تا کار آن سه نفر که بدون نوبت و به قول خودشان فقط برای نشان دادن جواب آزمایش و سونوگرافی شان آمده بودند راه بیافتد.
ساعت نزدیک 8 شب شده بود و من هنوز ویزیت نشده بودم در حالی که طبق نوبت قبلی باید ساعت 7 شب ویزیت می شدم. و من همچنان پشت در مطب دکتر منتظر بودم.
در این فاصله دو خانم دیگر هم سرشان را پایین انداخته بودند و داشتند بدون نوبت وارد مطب دکتر می شدند. به خانم منشی گفتم اینطوری که نمیشه من با وجودی که نوبت قبلی داشتم یک ساعته که پشت در اتاق دکتر منتظر هستم و این بیماران بدون نوبت همینطور بی ملاحظه وارد اتاق دکتر می شوند و شما هیچ کنترلی روی این موضوع ندارید!
منشی گفت حق با شماست، و از بیماران خواست منتظر بمانند تا من ویزیت شوم و بعد آنها برای نشان دادن جواب آزمایش خود نزد دکتر بروند. یکی از آن بیماران بدون نوبت به من گفت: |« تو چه کاره ای که برای ما تعیین تکلیف کنی و به منشی ایراد بگیری! کار من یک دقیقه هم طول نمیکشه فقط یه جواب آزمایش میخوام نشون دکتر بدم.» گفتم: « سه نفر دیگه هم قبل از شما همین حرف را زدند و بدون نوبت وارد شدند. من الان یک ساعته که معطّل همین یک دقیقه یک دقیقه های امثال شما شده ام. دیگه نمیتونم اجازه بدم کسی حقّم را بخوره.»
آن بیمار گفت: « خب وقتی تو وارد مطب شدی ما هم میایم چه اشکالی داره با هم ویزیت بشیم؟ گفتم اینجا کلینیک تخصصی هستش و من ویزیت کامل دکتر را پرداخت کردم برای اینکه با آرامش کامل در مطب بتونم حرفامو به دکتر بزنم نه اینکه وارد یک اتاق شلوغ و درهم بشم و جلوی چشم شماها ویزیت بشم. »
آن بیمار که لحن بسیار بدی داشت، سرم داد زد و گفت: " « نخیر خانووووم اینجا منم منم و خصوصی بازی نداریم اینجا همینیه که هست میخوای بخواه نمیخوای نخواه! »
و شروع به توهین به من کرد. انگار از پشت کوه آمده بود و می خواست به هر قیمتی که شده بی قانونی و بی فرهنگی که برایش جا افتاده بود را به من نیز قالب کند. شاید اگر پررویی نمی کرد کوتاه می آمدم و می گذاشتم وارد مطب دکتر شود، ولی وقتی دیدم به من توهین می کند، به منشی دکتر اعتراض کردم که این بی سامانی تقصیر بی تدبیری شماست. اگر شما به اینها بفهمانید که حق با بیماری است که نوبت قبلی دارد اینقدر پررو نمی شوند. اینطور که نمی شوند! من اگر بخواهم منتظر بمانم اینها جواب آزمایش خود را به دکتر نشان دهند باید تا چند ساعت دیگر معطّل بمانم، ماشاء الله یکی دو تا که نیستند همینطور سرازیر می شوند. شما باید بین بیماران نوبتی یکی در میان اینهایی که میخواهند جواب آزمایش چند روز پیش خود را نشان دهند را بفرستید داخل. خب اینها هم کمی منتظر بمانند! صِرف اینکه جواب آزمایش دارند دلیل نمیشه باعث بشند بقیه چند ساعت منتظر بمانند!
همسرم از دور به من اشاره کرد که تمامش کنم و دیگر بحث نکنم. حرفم را زده بودم و دیگر لزومی نمی دیدم بحث را ادامه دهم ولی آن زن دست بردار نبود و انگار حق خودش می دانست که زودتر از من ویزیت شود. از اینکه با چنین انسان های بی فرهنگی که بی قانونی خود را عین قانون می دانند سر و کار داشتم اعصابم به هم ریخته بود و بغض راه گلویم را بسته بود.
منشی دکتر به آن خانم گفت:« ما بیماران را سه نفر، سه نفر می فرستیم داخل مطب دکتر، ولی هر وقت بیماری، خودش درخواست کند که موقع ویزیت کسی داخل اتاق نشود، حق با اوست و کسی نمی تواند مزاحمش شود. »
بالاخره بعد از یک ساعت و اندی ویزیت شدم و به خانه برگشتیم. ولی تمام شب فکرم مشغول این موضوع بود که چرا؟! چرا وقتی می شود حق دیگران را رعایت کرد و بی قانونی را حداقل در چنین مواردی بر طرف کرد، کسی همکاری نمی کند؟! چه ایرادی داشت اگر آن خانم دکتر به منشی خود تأکید کند که بیماران را تک به تک به اتاقم بفرست و تا زنگ نزده ام بیمار بعدی را نفرست داخل! بیمارانی هم که جواب آزمایش چند روز قبل خود را آورده اند را یکی در میان به نوبت بفرست داخل.
این قانون زیبا را در مطب بعضی از پزشکان دیده ام که دکتر زنگ مخصوصی دارد، که تا آن زنگ به صدا در نیاید بیمار بعدی وارد اتاق دکتر نمی شود. کاش همه ی پزشکان به حقّ بیمار خود توجه می کردند. و ای کاش که بیماران نیز حق یکدیگر را در نوبت ها رعایت می کردند. آن وقت دیگر با وجود داشتن نوبت قبلی، ساعت ها در مطب دکتر معطّل نمی شدیم.
این بی برنامگی نوبت دهی بیشتر پزشکان، باعث شده که بیمار علاوه بر رنج بیماری خود، دچار استرس و فشار روحی و روانی نیز بشود.
طبقه بندی: مطب پزشک، نوبت دکتر، بی قانون در مطب پزشک، بیماران بی قانون