پيام دوستان
+
نميدونم چرا ميخوام اين حرفها رو بنويسم
اما با توجه به حجمِ بيماري هاي پي در پيِ اين چند ماه که درگيرشونم به دلم افتاد اين پست رو بنويسم
عمر دستِ خداست، ولي باتوجه به شدت بيماري ام گفتم امروز چند خطي با دوستان دلگويه کنم
از اواسط شهريور تا الان پشت سرهم بيمارم، چندهفته ي اول کروناي شديد گرفتم چند روز بهبود پيدا کردم دوباره همون علائم، منتهي شديدتر رو تجربه کردم دکترم گفت اينبار آنفلوآنزاي شديدگرفتم
دُچار
102/12/26
هما بانو
بعد از چند هفته حالِ خيلي بدم ، دچار سرفه هاي پي درپي و دردناک شدم سه هفته درگير سرفه هاي شديد و شبانه روز بودم که حس کردم يه چيز حجيم گلومو درگير کرده و احساس خفگي مي کنم.. بعد از مراجعه به چند دکتر و آزمايش و سونو و اسکن هسته اي گفتن تيروئيد پرکار گرفتم با التهاب خيلي شديد ..دکترم گفت فعلا به خاطر التهاب شديد نمي تونم داروي درمان تيروئيدِ پرکار تجويز کنم
هما بانو
و فعلا بايد قرص کورتون با دوز بالا مصرف کنم تا التهاب کاملا برطرف بشه،
نميدونم به خاطر مصرف قرص کورتون بود يا تيروئيد پرکار يا حجم اندوهي که در دلم بود،گاهي ضربان قلبم چنان تند و محکم تو قلبم کوبيده ميشد و اون حجم توي گلوم به گلوم فشار ميورد که هر لحظه حس مي کردم انگار قلبم ميخواد از سينه ام کنده شه و ميخوام بميرم.بعد از چند هفته مصرف دارو و آزمايش هاي پي درپي دکتر گفت التهاب تيروئيدت يکم کمتر شده
در انتظار آفتاب
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} مادرجانم نبينمتون کوچکترين درد و رنجي وجود نازنينتون رو درگير کنه، تنتون به ناز طبيبان نيازمند مباد، الهي خدا بهتون سلامتي بده، لازمتون داريم مامان@};-@};-@};-
نور الزهراء
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام همابانو گرامي. انشاءالله صدو بيست سال عمر با عزت داشته باشيد. دعاي توسلي ديگر تو مفاتيح رو بخون. روزي هفتاد تا حمد. هفتاد تا يا زهرا .اگر خودت نميتوني بخوني ..بگو آقاتون يا فرزندتون بخونن. انشاءالله زود خوب ميشيد و شفا حاصل ميشه
+
چقدر اين روزها دلم گرفته...
عليرضااحساني نيا
102/12/1
786.سلام.مادر هماي پارسي خوبيد ان شاءالله .مارو يادتون هست عايا.اين مطلب شما به عنوان پست برگزيده تو کانال ايتا پارسي بلاگ به يادگاري گذاشته شد. https://eitaa.com/parsiblog/8
كيوان گيتي نژاد و
102/11/26
خون بهاي شهداي ما رو نميشه به جز با نابودي اسرائيل و محو شدنش از صحنه تاريخ بشر هيچ مدل ديگه پرداخت کرد آخ چي ميشد اگر اون ساعت و اون دقيقه در صحراي احمر فرا ميرسيد
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
+
به نام خدا
چشمانش را گشود و براي آخرين بار به دورترين نقطه خيره شد. در اين مدت حتي يک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود.آتش اشتياق بيش از پيش شعله کشيد و ياد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزديک بود.دوباره خيمه هاي آتش زده و سرهاي بر نيزه،چشمانش را به دريايي از غم مبدل ساخت. زينب (سلام الله عليها) پلک ها را روي هم گذاشت و زير لب گفت: "السلام عليک يا ابا عبدالله" و به برادر پيوست.
مهرباني #
102/11/12
اي شکوه ي خاموش خطرنوش که صبرت/
سربرده چنين حوصله حوصله ها را/
تا قتلگه از خيمه دويدن به تو فرض است/
حج تو طلب ميکند اين هروله ها را
اي سركه بود بار غمت بر دوشم/
زود است كه داغ تو كند گل پوشم/
بر خطبه ي من تو گوش كردي اكنون/
قرآن تو بخوان كه من سراپا گوشم
بزرگترين و قدرتمند ترين موسسه حقوقي در ايران - افتخار ماست که براي روياي شما بجنگيم https://naadoffice.com/
+
به نام خدا
در فضاي مجازي سيلابي مخرب با موجهاي خروشان بي حيايي و بي عفتي بانوان
و بي تقوائي و بي غيرتي مردان در حرکت است.
امواج اين سيل مخرب به ساحل امن دنياي واقعي نيز سرايت کرده و در حال پيشروي است.
خدايا دستم را بگير تا
آن ماهي قرمز کوچک تو باشم که خلاف اين موج حرکت مي کند.
...
مهرباني #
102/11/12
4 فرد دیگر
44 فرد دیگر
+
[تلگرام]
تو مطلع شعري من بيت آخِرم
لبخند ميزني باور نميکني
تو ميهماني و من يک مسافِرم
حرفي نميزني باور نميکني
يک عمر مومني صد دل کافِرم
اخمي ميکني باور نميکني
يک ماه سرديُ، يک فصل گرمترم
فکري نميکني باور نميکني
يک جان عذابمو ني عقل در سرم
پلکي نميزني باور نميکني
غمبار اشکمُ سرمست خنده اي
جيغي نمي کشي باور نميکني
يک شب ميروي صبح ش جنازه ام
باور نميکنم باور ميکني
پاييز98 #آببر
my writings
102/11/9
سلام ممنون/ مادر هماي عزيز يک شاعر و يا يک نويسنده در ذهنش بايد مخاطب هاي گوناگوني داشته باشه / جناب تبريزي قطعا به ناموزون بودن شعر آگاهم و فقط از روي دوست داشتن و فاصله نيفتادن با شعر و فرهنگ اين چند سطر رو روي کاغذ آوردم قطعا اين فيد در مقابل اشعار وزين هم بلاگي هاي جان بسيار ارزش کمتري دارد
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
من همان قمار عشقم که مرا همواره بازنده به حال خود واداشته نه نفرين زمانم که شيدايي ام را در تنهايي مولود داشته من همان تنعم بارانم که بر دل عشاق مي بارم من همان جمع دليرم که در سومعه دلدارم نشستم
+
باسم رب الشهداء
مادر جان!
ادعا نمي کنيم که درک مي کنيم
هرلحظه چشم انتظاريت را
آرزوهاي بر آورده نشده ات بعنوان يک مادر را
بي خوابي هاي شبانه و گريه هاي بي پايانت را
داغي که بر روي دلت نشسته و هر لحظه مي سوزاندت
اما
فراموش نمي کنيم که امنيت و آرامشمان را مديون شماها هستيم
چه کسي باور مي کرد روزي از مرزهاي کشور
از مهران
از شلمچه
از چزابه
سيل ميليوني جمعيت راهي کربلا شود؟!
مديونيم به شما تا ابد
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
+
به نام خدا
با عرض سلام
عنوان دوره:
زندگي در پرتو تعاليم حيات بخش نبوي و علوي
مباحثي که تدريس خواهد شد:
1 مقدمه بحث
2 شيعه و نشانه هاي شيعه
3 اخلاق خانوادگي
4 مقام و عظمت پدر و مادر
5 علم و عالم
6 اخلاص شرط بندگي و رسيدن به مقام قرب الهي
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
روز : يکشنبه ها/ ساعت: 21 الي 22/تعداد جلسات: حدود 8 جلسه/ تاريخ شروع کلاس: 97/1/26/مدرس: جناب آقاي شهسواري استاد برجسته حوزه/کلاس به صورت مجازي و در تلگرام برگزار خواهد شد. لطفا براي ثبت نام در کلاس، فرم زير را تکميل نموده و به آي دي https://telegram.me/abraar313 اطلاع دهيد.متشکرم
بزرگترين و قدرتمند ترين موسسه حقوقي در ايران - افتخار ماست که براي روياي شما بجنگيم https://naadoffice.com/
+
چقدر گاهي دلم براي روزهاي خوش پارسي و دوستانم تنگ ميشه
يادت بخير
my writings
102/11/6
ممنونم از نظر دوستان، واقعيت اين هست که پارسي به يکباره دچار رکود شديدي شد، خود بنده هم از طرفداران عدم ترک پارسي بودم ولي اين رکود روي فعاليت بنده هم تاثير گذاشت
+
از شيخنا پرسيدني که لايک چيست؟
جواب دادلايک واژه اي بسيار شيرين وپرمعنا! كه اگه براي يكي بكوبيد اجردنيا واخرت بريد
مريدي با آوردن مثالي فرمودندي که لايک نوعي پاچه خواريست که نصيب مدير و افراد مهم سايت ميشودحتي اگر پست خالي بدهند!
ديگري فرمود: لايك وسيله ايست هدفمند براي رفع عذاب وجدان براي پست ندادن
بحث در ميان مريدان بالا گرفت که يکي از مريدان از خوابي که شب گذشته ديده بود پرده برداشت که:
my writings
102/11/6
+
ديشب داشتم از بوشهربرميگشتم
به خاطر اندوسکوبي چون تجربه اولم بود و قبلش هم يکم استرس داشتم خيلي اذيت شدم ، انگار جون کندن رو تجربه کردم
با جواب پزشکم کمي آشفته شدم و يه لحظه به خودم و به تمامِ رنج هايي که خودمم باعثش شده بودم فکر کردم ، يه لحظه دلم خيلي شکست يه بار هم که شده به خودم فکر کنم و ....که چشمم به نوشته اي افتاد که پشت يه نيسان نوشته شده بود
من رسيدم رو به آخر...
تو بيا شروع من باش ..
در انتظار آفتاب
102/10/11
مادر جان بلادور باشه . ان شالله هميشه سلامتي باشه و شاهد ناراحتي هيچ يک از دوستان و عزيزانمون نباشيم .
+
درسته ميگن صبر کن درست ميشه
اما به قول جناب ابتهاج:
خون ميچکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من ميکنم افشردن جان است...
در انتظار آفتاب
102/10/11